ارتینارتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
آرادآراد، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

آرتین والینا

سرگرمی های آرتینی

این همه کتابهایی که تا حالا برای آرتین خریدیم وهر روز داستانها رو چند بار می خونیم.ظهر و شب باید حداقل یکی دو تاش رو بخونیم اینم بازی های فکری که هر روز باید بازی بشه در حال پازل بازی.البته زیاد دوسش نداره. داره برج درست می کنه که بزنه خرابش کنه بدون شرح با موتورسواری در پارک ارم این خونه سازیها پدر ما رو درآوردن اون یکی ماشین هم برای من درست کرده. از طریق این خونه سازی ها با حیوونا اشنا می شه وبا هم بازی می کنیم که هر کدوم چیکار می کنن و چجورین. اینجا داریم دزد و پلیس بازی می کنیم رفته تو خونش مامان مستظلم در حال ماهی گیری،باب اسفنجی وپاتریک و اختاپوس هم درست کرده با آبرن...
2 مرداد 1392

شاعر مامان

آرتین حرفاشو با شعر می زنه می گم: آرتین کجا می ری؟ می گه: می روم شو کنم شوهر کنم نون گل گندم بخورم منت بابام نکشم.  آرتین کجا می ری؟دارم می رم بارببرم دیرم شده عجله دارم. میکه:مامانی بیا تو کوچه بازی بکن با جوجه
2 مرداد 1392

شیرین کاریها

بهش می گم بیا گیلاس بخور می گه دست شما درد نکنه مرسی اینجا هم تخم مرغ هایی که گذاشته بودم برای کوکو شکسته البته خودش بشقاب آورده بعد که من اومدم گفت مامانی اینجا پا نذار تخم مرغ ریخته داره روزه حسین حسین می خونه منو بابایی گریه کنیم سینه بزنیم   ...
1 مرداد 1392

ثمره مطالعات وتجربه ها

می خوام چیزهایی که تا الان یاد گرفتم رو مرور کنم. از دید یک مادر،بچه داری یعنی اینکه در هر دوره جدید با یک چالش جدیدی روبرو هستی که باید باصبر وحوصله ومطالعه وهم چنین مرور زمان اون رو برطرف کنی. تاسه ماهه اول که مراقبت های ویژه خودش رو داره  تازه اگر دلدردهای شبانه نداشته باشن که خدارو شکر آرتین والینا این جوری نبودن ولی یه خورده تو این دوران عصر تا نیمه های شب دوست داشتن بغل بشن وبیشتربهشون توجه بشه از اون به بعد هم مشکلات دندون در آوردن و واکسن زدن و افتادن ها شروع می شه حرکت کردن و چیز شکوندن، وامااز 1/5سالگی  که دو ران مخالفت وسر سختی شون شروع می شه تا 3 سالگی که امیدواریم تموم بشه . تو این دوران؛ آرتین پسر خوبی...
31 تير 1392

مادر بودن

مادر که می شوی باید قید همه من بودن ها را بزنی همه چیز رنگ و بوی مسئولییت می گیرد حتی کوچکترین خوشی ها دیگر اون فراق بالها  تمام شد وقت نداری کمی بنشینی و پایت را دراز کنی.حسرت خوردن یک لیوان آب به تنهایی می ماندبه  گوشه دلت،دیگر برای خودت نیستی،وقتی آرتین را با هزاران کشمکش روی پاهایت درحالی که داری قصه خاله سوسکه رومی خونی خواب می کنی احساس می کنی می توانی تمام چالشهای های زندگیت را برطرف کنی وقتی نگاه به صورت معصومش می کنی که عین فرشته ها روی پاهایت خوابیده قندتوی دلت آب می شودو بخاطر داشتنش صد هزار بار خدارا شکر می کنی ، مادر که می شوی، باید مشق صبر ،مشق عشق کنی مادر که می شوی با...
27 تير 1392

خوابیدن از جنس الینا

الینای مامان، وقتی می خوابی انگار همه فرشته های ناز خدا خوابیدن.دختری ،خیلی آروم وبا ملاحظه هستی.این پاهات و مامانی می خواد بخوره ،این دستای کوچولوت رو روزی هزار بار به شکرانه نعمتی که خدا بهم داده می بوسم،شاید بتونم شکر یک هزارم لطفی که خدا بهم داشته رو بجا بیارم،وداعم برات دعا می کنم که از بنده های خاص خدا بشی و عاقبت بخیر انشاالله ...
25 تير 1392

ولی

گل پسر مامان بعضی از کلمه ها رو خیلی با حال تلفظ می کنه یکی از اون کلمه ها ولی ولی هست ولی نیست . ولی رو دوست داری استفاده کنی و کاری هم نداری کجا باشه .
20 تير 1392