مادر بودن
مادر که می شوی باید قید همه من بودن ها را بزنی همه چیز رنگ و بوی
مسئولییت می گیرد حتی کوچکترین خوشی ها دیگر اون فراق بالها تمام شد
وقت نداری کمی بنشینی و پایت را دراز کنی.حسرت خوردن یک لیوان آب به
تنهایی می ماندبه گوشه دلت،دیگر برای خودت نیستی،وقتی آرتین را با هزاران
کشمکش روی پاهایت درحالی که داری قصه خاله سوسکه رومی خونی خواب
می کنی احساس می کنی می توانی تمام چالشهای های زندگیت را برطرف
کنی وقتی نگاه به صورت معصومش می کنی که عین فرشته ها روی پاهایت
خوابیده قندتوی دلت آب می شودو بخاطر داشتنش صد هزار بار خدارا شکر می
کنی ،
مادر که می شوی، باید مشق صبر ،مشق عشق کنی
مادر که می شوی باید تمام توانت را برروی دایره زندگی بریزی باید صبر داشته
باشی یک ساعت ونیم
دریک حالت بمانی تا جگر گوشه ات از شیره جانت بنوشد.صبر کنی و صبر کنی
و صبر کنی تا آنها همه غر ها و دلتنگیها وبی قراری هایشان راسر تو خالی کنند
تا آمپاس نشوندو ساکت وصبورانه از کنارشان بگذری و برایشان دعا کنی که
زودتر حالشان خوب شودهمان کارهایی که مادرانمان در کمال مادرانگی
انجام دادند.
مادر که می شوی.....