پسرک می شینه
پسرک شیطون بلا دیروز برای اولین بار به مدت طولانی نشسته بودی مامانی ازت عکس گرفت همینکه
عکس و گرفتم فرود اومدی بمیرم چه مامانی داری تو بعد اومدی گریه کنی من خندیدم و بلندت کردم تو
هم شروع کردی به پریدن
مامانی وقتی یکی باهات حرف می زنه وبازی می کنه هر از گاهی به من نگاه می کنی فکر می کنم با
این نگاهت به من میگی که مامانی حواسم به تو هم هست من بی معرفت نیستم که تو رو فراموش کنم
پسری الان از خواب بیدار شده وداره برای خودش بازی می کنه تا صداش در نیومده ما هم از موقعیت
سو استفاده می کنیم.
راستی تربچه تنها مشکلی که داره پوست حساسشه که همش به خاطر پوشک قرمز می شه چند
روز پیش با بابایی بردیمش دکتر کلی برای آقای دکتر خندید .تازه گفتن باید پاهاشو سشوار بکشم (موی
خودمون رو زورمون میاد سشوار بکشیم روزی 5یا6بار باید پای آقا رو سشوار بکشیم)
قربونتم می رم مامانی سشوار که سهله
دیگه نمی تونم طاقت بیارم اصلا اعتراضی نداری از اینکه بهت سر نزدم خودم دلم داره برای دیدنت پر می
کشه
دوست دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه