ارتینارتین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
آرادآراد، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

آرتین والینا

سخنان قصار گل پسر

پسری می ره کنار پنجره وبه بیرون خیره می شه و میگه: مامانی ببین آفتاب مشکی شده بریم بیرون. چون تا پاییز نیومده بود بهش می گفتیم آفتاب که رفت می ریم پارک. نمی دونه که حالا پاییزه، آفتاب مشکی یا هررنگ دیگه ای بشه نمی شه بیرون رفت   الینا پاشو می زنه بهش اوشون دارن کارتون محبوبشون MR BINرو می بینن پاشو هل می ده کنار،می گم مامانی می خواد باهات بازی کنه .می گه من اشباژیام؟ یعنی اینکه مگه من اسباب بازیم؟ منو ناراحت کرده بود وحرف بد می زد البته به تقلید از خودمون،که صد البته باید اول ایراد خودمون رو برطرف کنیم،منم باهاش قهر کرده بودم وبا الینا خانم اومده بودم تو اتاق خواب بهش شیر می دادم به باباش گ...
12 آبان 1392

این روزها

این روزا در گیر این هستیم که: 1- به پسرک یاد بدیم که پسر خوب پسریه که ،در مورد هر کاری که می خواد انجام بده یا هر حرفی که می خواد بزنه، اول باید فکر کنه ببینه درسته یا نه.که معمولا یا نه، چون دوست نداری فکر کنی. البته این تقاضای سنته ومن هم ازت بیشتر از این انتظاری ندارم .بعضی مواقع هم بعدش فکر می کنی مثل مامانی که وقتی از دستت عصبانی میشه و دستش کارای بد بد می کنه پشیمون می شه و به کارش فکر می کنه پس این یه تمرینه برای هر دو مون چون خرما خورده منع خرماخور نمی کند.پس این هم یکی از تمرینامون هست. 2-آداب غذا خوردن رو بهت یاد بدیم که خودت با قاشق چنگال غذا بخوری ،با دهن پر حرف نزنی،موقع غذا خورن...
12 آبان 1392

کتاب

این هم کتاب هایی که تا الان در مورد مراقبت و نگهداری ورفتار با شما مطالعه کردم واز بقیه کتاب ها مفید تر بوده. البته یه تشکر حسابی هم از اونایی که این کتاب ها رو به من معرفی کردن باید بکنم ...
24 مهر 1392

روزهای اول

پسه خانم در روزهای بدو تولد این گونه بودند.   مامان اشرف برای همه نوه ها اولین بهاری که به دنیا میان این گل ریزون رو می کنن تا حساسیت به بو ی چیزی نداشته باشن.دستشون درد نکنه. انشاالله زنده باشن و سایشون بالای سرمون باشه ...
22 مهر 1392

گندم از گندم بروید جو ز جو

باید قبل از اینکه جایی بریم به شما شرط وشروطامو بکنم که در صورت درست رفتار کردن چه پاداشی داری ودر صورت بد رفتاری چه جریمه ای در پیش هست این درس جدید مامانیه که باید پس بده تا شما وقتی جایی می ریم کلافمون نکنید پی نوشت :این هم مشق شب مامانی ببینیم چطوری جواب می ده
22 مهر 1392

عصر پاییزی با شما نوش جانمان

پاییز که می شود دوست داریم بنویسم عاشق می شویم عاشق با شما بودن عاشق همه لحظه های با هم بودن عاشق عصر ها، باچایی داغ، کنار هم نشستن گرم وصمیمی که تا می آییم تصمیم بگیریم کجا برویم شب شده واصلا متوجه نشده ایم آنقدر غرق بازی و شیرین زبانی شما شده ایم، آنقدر تو و بابایی همدست شده اید ومن والینا خانم را اذیت کرده ایدوسر به سرمان گذاشته اید که:پسرا شیرن مثل شمشیرن دخترا موشن مثل خرگوشن و ما هم در جوابتان گفته ایم: دخترا نازن مثل الماسن وشما مثل آقا شیره غرش می کنیدوما را می خورید بعضی وقتها الینا خانم رو بد جوری می خورید.البته حق دارید بعضی وقتها بدجور نمک می ریزد و دلبری می کند. البته تودلبری های خود...
17 مهر 1392