ارتینارتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره
آرادآراد، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

آرتین والینا

صحبتای خصوصی

1390/5/2 10:03
نویسنده : سعیده
659 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم تو می دونی مامانی چقد دوست داره من چجوری به تو بگم که چقد دوست دارم .وقتی می بوسمت وبهت می گم دوست دارم لبخند می زنی.یعنی می فهمی!یا از روی لبخند من لبخند می زنی.هر چیه که من با این لبخندت خیلی حال می کنم.

تازه یاد گرفتی دست می زنی ولی هر وقت خودت دوست داری دست می زنی.فدای تو بشه مامانی.مامان اشرف و خیلی دوست داری وقتی می بینی شون نمی تونی خودتو کنترل کنی ومدام پرو بال می زنی ومی خوای بری بغلشون.مردا رو بیشتر زنا دوست داری وزود تر باهاشون ارتباط برقرار می کنی .با مامانی جنگ بازی می کنی و غش می کنی از خنده.وقتی برات کتاب می خونم زودی خسته می شی وحوصلت سر می ره.از تو کالیسکه نشستن هم متنفری همش می خوای بیرون رو ببینی تو ماشین که می شینی صدات در نمیادانگار انقدر چیز برای دیدن هست که فرصت هیچ کاری رو به تو نمیده.نمی دونی که مامانی ازلحظه لحظه زندگی با شما(تووبابایی)چه لذتی می بره نمی دونید که با چه لذتی براتون غذا می پزم لباساتونو می شورم کارای خونه رو می کنم و...

من عاشق اینم که برای شما کاری کنم.

دیروز داشت wcرو می شستم برای بابایی یادداشت گذاشتم که:

پس از شستن دست هایتان از تمیزی دستشویی مطما شوید

با تشکر مدیریت منزل

حالاکه به این دقت کردی به درکمداوکشوها هم توجه کن لباساتم تو راه نریز

پولتم تو سبد رو میز بنداز

ببینیم عکس العمل بابا چیه حالا که از راه مییاد کلی می خندیم بهش

اونم هی ما رو تهدید می کنه که دیگه خونه نمییاد.اخه باباییت خیلی لوسه همش می خواد خودشو لوس کنه نمیدونه که بدون نازکردنم تو دل ما جا داره .بابایی دوست داریم

البته اگه آرتین بزاره یه جاییی براش اوون گوشه موشه های دلمون رزرو می کنیم(اینو بابایی می گه)

می دونی چیه آخه بابایی یه خورده هم خیلی حسودی تو رومی کنه بین خودمون باشه.

اینو گفتم یادم به یه نصیحت افتاد

مامان نوشت:هیچ وقت رازتو به کسی نگو چون اونم یه دوست صمیمی داره که این رازو به اون می گه واین جوری میشه که راز تو پخش می شه اگرم به کسی خواستی بگی به کسی بگو که حداقل کاری بتونه برات بکنه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)