تولد عمه
وقتی داداش نیست
الینا خانم در غیاب داداشی تو خونه بعضی روزها با مامانی کتردستی درست می کنن هفته اییک بارهم می ریم کتابخونه با دوستش آوینا بازی می کنن نقاشی می کشن وحسابی کیف می کنن البته داداشی نوکش رو کند ...
نویسنده :
سعیده
16:59
اول مهر
امسال هم آرتین مهدالرضا می ره پسرم من همه تلاشم رو برای شاد بودن وانسان بودنت به کار می گیرم امیدوارم تو و خدا هم همین و بخواین ...
نویسنده :
سعیده
16:43
فوتسال
این تابستون آرتین کلاس فوتسال می رفت خیلی هم دوست داشت بیشتر از همه مربی رو دوست داشت ...
نویسنده :
سعیده
9:36
خشم
کاش یاد بگیریم که خشممون رو کنترل کنیم.بچه ها خودشون از رفتار ما یاد میگیرن. قبل از اینکه هر آموزشی بخوایم به بچه ها مون بدیم، خودمون الگوی مناسبی از اون برای بچه ها مون باشیم خدایا به مامانا صبر بده که از این کارای بد بد نکنن خدا یا ما رو تو این وضعیت قرار نده ...
نویسنده :
سعیده
9:31
قورباغه
تو آشپز خونه بودم که یه صدا هایی از تو اتاق بچه ها میومد قور قور ... بعدآرتین اومده بیرون بهش میگم چی می گفتی میگه یه پشه اومده بدور قورقور میکردم فکر کنه من قورباغه م فرار کنه.
نویسنده :
سعیده
9:18
خدا
آرتین تبلت رو برداشته میگه مامان اگر بنویسم خدا,عکس خدا رو نشون میده؟ میگم نه ،هیچکس عکس خدا رو ندیده خدا رو باید احساس کرد, ،کف دستت رو فوت کن ببین هوا رو نمی بینی ولی احساسش می کنی. میگه یه دونه سلفی هم نداره ،یدونه یهودیی با اماما هم نداره... این فتنجه منو سر کار میزارن.خدایا.... حالا برداشت الینا از خدا خیلی با مزه تره تو ماشین بودیم یه مرتبه میگه :داداشی داداشی،خدا خداکلاه گذاشته سرش اونا هاتو ماشینه ما برمیگردیم می بینیم یه روحانی تو ماشین بغلیه که عمامه داره... پی نوشت: من دیگه چی بگم
نویسنده :
سعیده
9:14
مسافرت
امسال عید به کرمان رفتیم با اکیپ خودمون خیلی هم خوش گذشت فقط آرتین همبازی نداشت پارسال بندر عباس هم خوب بود
نویسنده :
سعیده
8:11